What Happens When the Second Male Lead Powers Up

این واقعا داستان قشنگیه! فوق العاده ست! من این رو تو لیست مانهوا های برترم قرار دادم! به خاطر داستان قشنگش به خاطر طنز خوب و جالبش به خاطر پاکی داستان و اینکه اذیتت نمیکنه.و بر طرز عجیبی بر عکس معمول مانهوا و مانگا و غیره کشیش ها و کلیسا ها افراد دو رو و شروری هستن اینجا شخصیت اصلی خودش یه کشیشه! و عادلانه بهشون اشاره کردن یعنی هم خوب دارن هم بد. اینکه داستان واقعا وقت گذاشته و فرهنگ و آداب و رسوم کشوری که توش هستن رو توضیح بده از تکرار امتناع کرده و کامل به همه چیز توجه کرده نشون میده که نویسنده برای کارش ارزش قائل شده و صرفا یه مشت چرت و پرت الکی یا حتی جنسی نیست که برای پول نوشته شده باشه. اینطور ابن مانهوا استاندارد های رمان رو هم انجام میده که یعنی یه داستان واقعا باارزشه

اینکه داستان تکراری نیست خیلی خوبه و شما رو جذب میکنه.درسته کلیشه داخل ش هست ولی از زاویه ای روایت شدن که جدید باشن و من که اینهمه مانهوا خوندم تا حالا ندیدم و بدونید خسته تون نمی کنه. چیزی که باید بدونید اینکه شخصیت اصلی اصلا داستان ناولی که توش تناسخ پیدا کرده رو نمی دونه! فقط یه سری تعریف از خواهرش که عاشق ناول بوده شنیده یعنی نمی دونه چه اتفاقی بیوفته! که این جذاب ترش میکنه

شخصیت اصلی هم مثل ۹۹ درصد مانهوا ها یه عوضی مغرور حق به جانب ظالم نیست. شخصیتی که سعی میکنه آدم خوبی باشه. ابن داستان در کنار جالبی ش و سرگرم کننده بودن بهتون درس هایی هم میده و جملاتی که تا مدت ها تو ذهنتون می‌مونن و به زندگی تون جهت میدن. پس حتما بخونیدش ^_^

ممنون☻️☻️