نوع : مانگا
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : ماجراجویی – درام – علمی تخیلی – بزرگسال
نام انگلیسی: Usuzumi no Hate
نام فارسی : –
نویسنده و طراح : (IWAMUNE Haruo (Story & Art
تعداد جلد : –
تعدا چپتر : –
وضعیت ترجمه : متوقف شده
وضعیت انتشار : –
پخش: –
سال انتشار : ۲۰۱۸
منبع نسخه فارسی: –
منبع نسخه انگلیسی : –

نوع : مانگا – مانگا انگلیسی – دیجیتالی
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : اکشن – ماجراجویی – کمدی – بزرگسال
نام انگلیسی: Rooster Fighter
نام فارسی : خروس جنگجو
نویسنده و طراح : SAKURATANI Syu
تعداد جلد : نامشخص
تعدا چپتر : نا مشخص
وضعیت انتشار: در حال انتشار
وضعیت ترجمه : متوقف شده
پخش : ماهانه
سال انتشار : ۲۰۲۰
منبع نسخه فارسی : Manga Galaxy
منبع نسخه انگلیسی : SiGMA_Books

خلاصه داستان: داستان در دنیایی روایت میشه که بشریت در اون توسط هیولاهایی قدرتمند به نام “کایجو” تهدید میشه. شهرها یکی پس از دیگری درحال نابودی هستن و بشریت در یاس و ناامیدی فرو رفته. اما یک خروس در برابر این تهدید قد علم می کنه. این داستان خروسیه که بشریت رو نجات میده.

خلاصه داستان: من توی یک رمان تناسخ کردم اونم توی نقش شروری که توسط قهرمان و اژدهای قهرمان مجازات میشه من این پایان رو نمیخوام دلم نمیخواد بمیرم پس من مثل النورای رمان عمل نمیکنم من به کل از رمان محو میشم طوری که اصلا النورایی وجود نداشته و نداره ولی چرا….. باید تخم مرغی که برای صبحانه گرفته بودم به جای تخم مرغ یک اژدها در بیاد؟ اونم اژدهای شخصیت اصلی زن؟ باید چیکار کنم من نمیخوامش…..! ازم دور شو چرا ولم نمیکنی اژدها کوچلو! _شما این بچه رو گم کرده بودید درسته؟ ها؟ اینکه شخصیت اصلی مرده چرا اون با اژدهاست؟ /آقا لطفا من رو تنها نزارید! چی داری میگی کوچولو! _خوب فکر میکنم باید بررسی کنم قضیه چیه چون شما یکم زیادی عجیبید پس من فعلا اینجا اقامت میکنم با شما این چه وضعیه چرا این شخصیت رمان امدن پیش من زود باشید از خونه من برید بیرون!

خلاصه داستان: برادر دیوونه‌ی جنگم به من یه اسلایم هدیه داد! اولش زیر تختم قایمش میکردم و اونجا یواشکی بزرگش میکردم… درسته که اون یه هیولاست…ولی خیلی کیوته! پس اون تبدیل به اولین دوستم شد و من همه رازام رو باهاش در میون گذاشتم! از این موضوع که من تناسخ پیدا کردم تا داستان ناول که یه رمان +۱۹ ساله…ولی چرا اسلایم یهو سرخ شد؟ تا اینکه پدرم اون اسلایم رو برد و نابود کرد… چند سال بعد، مثل داستان اصلی با پرنس جنوبی، آرشیدوک روسلان ازدواج کردم “من قصدی برای تبدیل شدن به یه زوج رسمی رو ندارم، ولی وظایفم رو به عنوان شوهر انجام میدم” عجیبه…چرا دستی که چونم رو گرفته حس آشنایی میده…؟

لینک های مرتبط : –

خلاصه داستان: عیبی نداره کسیو بکشم؟ شوون اگه یه نفر تغییر کرد. کاریش نداشته باش. باید بهش یه فرصت دوباره برای تولد دوباره بهش بدی بابا بزرگ. امیدوارم که اون دوباره مثل قبلش تناسخ پیدا نکنه به خاطر شکست دادن چنتا هیولایی که انسانیتشونو از دست دادن این پسر هم انسانیتشو از دست میده شین اوروما یه دانش آموز کلاس شیشمی بود که ۵ نفر از هم کلاسیاش صداش میکردن نمونه آزمایشگاهی و تا حد جنون براش قلدری میکردن تنها چیزی که ارومش میکرد برادرش بود اون عاشقش بود و پدر مادرش ازش مراقبت میکردن تا وقتی که اون حیوونا خانوادشو کشتن اون بالاخره همه چیو و از دست میده و با جهنم واقعی رو به رو میشه . یه رویای “تاریک” درون شوون متولد میشه اون زیر بال و پر و تمرینای پدربزرگش که عضو جوخه سری توی چنگ جهانی بود دوباره متولد میشه. حالا بعد از ۴ سال با سرنوشت دشمناش رو به رو میشه به هیچکس اجازه نمیدم که جلوی انتقاممو بگیره…