نوع : وبتون
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : درام – تاریخی – مدرسه ای – دخترونه
نام انگلیسی: Savage Garden
نام فارسی : باغ وحشی
نویسنده و طراح : (Lee, Hyeon-Sook (Story & Art
تعداد جلد : 7
تعدا چپتر : 29
وضعیت انتشار : پایان یافته
وضعیت ترجمه : پایان یافته
سال انتشار : 2008
منبع: animworld

خلاصه داستان: در قرن 18 میلادی و در انگلستان ، گابریل که از یک خانوادۀ نجیب زاده سقوط کرده است در یتیم خانه ای با پسری که اون نیز از رابطه نامشروع پدر نجیب زاده اش متولد شده دوست است . روزی بر حسب یک حادثه جرمی می میرد و گابریل مجبور میشود خود را بعنوان جرمی جا بزند و در یکی از 9 مدرسه برتر نجبا درس بخواند ، جايي كه در نظر ديگران همچون بهشت است اما در واقعيت خشونت‌هايي در آنجا صورت مي‌گيرد كه گابريل حتي تصورشان هم نمي‌توانست بكند.

خلاصه داستان: مردم هر روز میمیرن ولی بعد از مردنشون چه اتفاقی میفته بهشت میرن یا جهنم … و اگه قرار باشه کسی به جهنم بره چطور میشه گفت که اون شخص لایق جهنم رفتنه … اینجاست که وکیل شیطانی دست بکار میشه و با روح مرده ها قرارداد میبنده تا با اثبات بیگناهیشون اونها رو از جهنم نجات بده

نوع : مانگا
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : درام – ماوراطبیعه – پسرونه
نام انگلیسی:  ?Calling You, Can You Hear Me
نام فارسی : کسی به جز تو نمی‌تواند صدایم را بشنود
نویسنده و طراح : (Otsuichi (Story), Kiyohara, Hiro (Art
تعداد جلد : 1
تعدا چپتر : 5
وضعیت انتشار : پایان یافته
وضعیت ترجمه : پایان یافته
سال انتشار : 2003
منبع: animworld

خلاصه داستان: آیهارا ریو؛ دختر دبیرستانی ست که مدتهاست با کسی حرف نزده و زمانیکه کسی باهاش صحبت میکنه، نمیدونه چطور باید حرف بزنه و چه واکنشی نشون بده. دوست داره مثل بقیه همکلاسیاش تلفن همراه داشته باشه اما چه کسی قراره باهاش تماس بگیره؟ اون که هیچ دوستی نداره و همیشه تنهاست… ریو شروع میکنه به خیالپردازی. تو ذهنش یه تلفن همراه با امکانات مختلف تصور میکنه. اونقدر قوه تخیلش رو برای این ساختن جزء به جزء تلفن به کار میگیره که فراموش میکنه واقعی نیست. یه روز سر کلاس، صدای زنگ تلفن میاد، آهنگی که ریو برای تلفن ذهنیش انتخاب کرده. معلم سختگیر کلاس و همینطور بچه ها هیچ واکنشی نشون نمیدن و اونجاست که ریو میفهمه درواقع این تلفن ذهنی خودشه که داره زنگ میخوره…! خانم جوانی که خودشو هارادای 28 ساله معرفی کرده کیه؟ آیا نوزاکی همه حقیقت رو به ریو گفته؟ چه رازی رو تا لحظه آخر توی دلش نگه داشته؟

خلاصه داستان: کیتاجیما مایا دیوانه وار عاشق بازیگریست.تا جایی که مشکلاتی مثل کار در مغازه ی نودل فروشی و درس خواندن در مدرسه هم نمیتواند او را از رسیدن به آرزوهاش منصرف کند. زنی به اسم چیگوسا سوکیکاگه _ که سابقا بازیگری معروف خصوصا برای بازی نقش افسانه ای ” الهه ی خونین ” بوده _ متوجه استعداد های مایا شده و زیر پر و بال او را میگیرد و به وی تعلیم می دهد. به مرور مایا بازیگری موفق می گردد و با آیومی هیمکاوا دختر بازیگر معروف اوتاکو هیمکاوا رقابت می کند. در طی داستان با پسر جوانی به اسم ماسومی هایامی تاجر موفق و وارث کمپانی تئاتر دایتو آشنا می شود و …

خلاصه داستان: این داستان از چهار چپتر با داستان های متفاوت تشکیل شده است که هرکدام نماد یکی از فصل های سال هستند. در زیر خلاصه ی هر قسمت را مشاهده می کنیم: قسمت اول:شنیدن صدای آواز یک گل(داستان بهار) “توی این چند روز گذشته که سر کارم بودم،دائما از اون ساختمان مدرسه قدیمی که ورود به آن ممنوع بود صدای آوای گیتار می شنیدم…” قسمت دوم: همگام با نور کرمهای شب تاب در جنگل (داستان تابستان) “وقتی شش سالم بود اون رو دیدم.در یک روز سوزان تابستانی،توی یه جنگل که می گفتن خونه ارواح سرگردان و هیولاهاست…” قسمت سوم: بارش برگهای خزان(داستان پاییز) “برای من در آن زمان کائده باید برای همیشه عشق من باقی می موند…اینطوری شد که با یه نقشه عالی اومدم.” قسمت چهارم: زخم عمیق(داستان زمستان) “درباره یک خواهر و برادر ه که میخوان بعد از 8 سال پیش هم برگردن،اما چیزهایی توی زندگی شون هست که مثل روزای عادی قدیمشون نبود…”

خلاصه داستان: کیریشیما هاروتو در شهرستان کوچکی در هیروشیما زندگی میکنه،در نزدیکی شروع دبیرستان،اِبا یوزوکی،دختری مرموز،تصمیم به رفتن به دبیرستان در این شهرستان میکنه و در خونه ی هاروتو اقامت میکنه. هاروتو باید همیشه هوای این دختر سربه هوا رو داشته باشه تا یه وقت کانزاکی نانامی(کسی که هاروتو دوستش داره) براش سو تفاهم پیش نیاد.

خلاصه داستان: چی می‌شد اگر حیوانات خانگی می‌تونستند احساساتشون رو به زبون بیارند؟ و اگر می‌شد؛ درکشون از زندگی بشر رو چگونه به زبان می‌آوردند؟ چو -خالق این اثر- نگاهی واقعگرایانه به تعامل روزانه بین حیوانات خانگی و صاحبان اونها داشته و این تعامل رو در قالب داستان‌هایی پر از دیدگاه‌های تلخ و شیرین، به تصویر کشیده.

خلاصه داستان: داستان در مورد دختری شهرستانی است بنام کیم سان نیو است. او آخرین فرزند خانواده است. گرچه دو خواهر بزرگتر از خود دارد، بدلیل قولی که پدرش با یکی از دوستانش گذاشته، ناچار به ازدواج با پسر دوست پدر خویش است. پسری بنام هیوک ها، از یک خانواده ثروتمند. پسری با چهره بسیار دلنشین ولی با پیشنه ای تاریک. او شاید زیبا باشد ولی پسری است که به شرارت معروف است. کیم سان به خواست پدر مجبور میشود به شهر هانک ها نقل مکان کند و در آنجا به خواندن درس بپردازد و در خانه او مشغول به زندگی شود. نه کیم سان و نه هان ها، هیچکدام تمایلی به این ازدواج ندارند. کیم سان تصمیم میگیرد عدم موافقت خود را اعلام کند ولی بنا به دلایلی از این کار صرف نظر میکند و زندگی آن دو و داستانهایشان شروع میشود…