خلاصه داستان: “چشم هایی که پر از اعتماد بی نهایت بدون هیچ حرص و طمعی است. معمولاً فقط در حیوانات می توانید آنها را پیدا کنید. این درست نیست، خانم لیان؟” اسم لیان هنوز برای گوشش ناآشنا بود. سال‌هایی که او به‌عنوان لیان زندگی کرد، طولانی‌تر از سال‌هایی بود که به‌عنوان جیا زندگی کرد، اما او هنوز احساس می‌کند که نامش ناآشنا است، گویی متعلق به شخص دیگری است. “به نظر می رسد که شما مرا با شخص دیگری اشتباه می گیرید.” او فقط آن پاسخ واضح را به زبان آورد. مثل ماشین کلمات را تکرار کردم. او دیگر نمی خواست با زندگی او ارتباط برقرار کند. “من هرگز نگفتم که این یک شخص است.” «…بله؟» همانطور که کمی اخم می‌کرد، گوشه‌های دهان تریستان جلوی چشمانش بلند شد. درست زمانی بود که او فکر کرد می‌تواند فرار کند. او همچنان به سخنانش تنبیه می‌کرد. “من یکی از حیوانات را از دست دادم. که من آن را مطرح کرد”

لینک های مرتبط : –

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : کمدی – درام – خیال پردازی – عاشقانه – دخترونه
نام انگلیسی: !Beware of the Villainess
نام فارسی :  مراقب شرارت باش
نویسنده و طراح : (Pureunkanna , Bbongdda Mask (Story & Art
تعداد جلد : –
تعدا چپتر : ۹۲
وضعیت انتشار :پایان یافته
وضعیت ترجمه : پایان یافته
پخش : هفتگی
سال انتشار : ۲۰۲۰
منبع: IrιSeĸαι

خلاصه داستان: خب من شخصیت بَده یه داستان شدم.از وضع ناراضیم؟ معلومه که نه اتقافا بنظرم خیلیم عالیه.فکر کن دختر یه دوک باشی یعنی چی؟ یعنی یه نفر بیکار ولی پولدار که هیچ کاری نیاز نداره انجام بده و هر کاری خوشش میاد میتونه انجام بده، اصلا رد کردن همچین شخصیت داستانیی عاقلانس؟وقتی من وارد داستان ناول شدم نامزد شخصیت اصلی داستان شدم یعنی با شاهزاده ای که وارث تاج و تخته…و بهم خیانت کرد اره قبلا دیده بودم که با زنای دگه خوش رفتاری میکرد و… ولی اون لحظه حس کردم باید غرق در اشک جان به جان آفرین تسلیم کنم ولی خب دگه در همین حد که حس کردم همچین اتفاقی نیوفتاد، درواقع همونجا داد زدم؛ عالی جناب، قد پشمای پیر دانا لیاقت نداریخب درسته شخصیت اصلی داستانه دل همه دخترا رو میبره و هزارتا هارت و پورت دگه، ولی فکر کن چه حالی میده همچین کاراکتر داستانیی از داستانی که شخصیت اصلیش هست از رده خارج بشه، بالاخره میدونید که عیب داره یه مشت مرد لاش- – نه یعنی بی شخصیت دور یه دختر جمع بشن.

نوع : مانگا انگلیسی – دیجیتالی
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : درام – عاشقانه – زندگی روزمره – دخترونه
نام انگلیسی: Seaside Stranger
نام فارسی : –
نویسنده و طراح : KII Kanna
تعداد جلد : ۶
تعدا چپتر : –
وضعیت انتشار : پایان یافته
وضعیت ترجمه : –
پخش : –
سال انتشار : ۲۰۱۳
منبع نسخه فارسی : –
منبع نسخه انگلیسی: SiGMABooks

نوع : مانگا فارسی – مانگا انگلیسی – دیجیتالی
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : عاشقانه – مدرسه ای – زندگی روزمره – دخترونه
نام انگلیسی: Yubisaki to Renren
نام فارسی : نشان محبت
نویسنده و طراح : MORISHITA Suu
تعداد جلد : نامشخص
تعدا چپتر : نا مشخص
وضعیت انتشار: در حال انتشار
وضعیت ترجمه : متوقف شده
پخش : ماهانه
سال انتشار : ۲۰۱۹
منبع نسخه فارسی : –
منبع نسخه انگلیسی : SiGMA_Books

خلاصه داستان: دنیای یوکی، محدود شده به دوستاش، درس، فضای مجازی و خریدهای خوشگل. اما یه روز یوکی بطور اتفاقی تو مترو با ایتسومی سان آشنا میشه و دنیاش شروع میکنه به بزرگتر شدن. ایتسومی سان با یه کوله پشتی به همه جای دنیا سفر میکنه و چندین زبون مختلف بلده…ولی یه چیز خیلی مهمو بلد نیست؛ زبونِ نشانه ها…

ادامه انیمه از جلد ۵ چپتر ۲۰

خلاصه داستان: بهار امسال سنگاکی ایساکو اولین سال دبیرستانش میشود. پدر بزرگ ایساکو یومین رییس گروه یاکوزای سنگاکی باعث ترس افراد کنار ایساکو شده. ولی ، از بهار امسال به بعد ایساکو امیدوار است که مثل یک دانش اموز معمولی دوست پیدا کند و عاشق شود . برای همین دبیرستانش را به دورترین نقطه خانواده یاکوزا اش انتخاب میکند ، ولی با این حال ، رییس جوان سنگاکی که خیلی مراقب ایساکو است ، اوتو کییا ، با پارتی بازی وارد مدرسه ایساکو میشود تا ازش مراقبت کند. کییا فکر میکند که عشق هنوز برای ایساکو زود است ولی ایساکو فکر دیگه ای دارد. در واقع ، تمام این مدت ایساکو عشق یک طرفه برای کییا را پیش خودش نگه داشته.

خلاصه داستان: پارم جادوگر و خدمتکار مخصوص بانو آرزیتا، یک روز مجبور میشه که خودش رو جای اربابش جا بزنه و به دیدن شاهزاده لیوانتو، یعنی نامزد بانو آرزیتا بره. ولی مشکل از جایی شروع شد که اون ملاقات به همون یک روز ختم نشد و چندین بار بعد از اون روز با شاهزاده لیوانتو برخورد کرد. اما برخلاف تصورش، شاهزاده لیوانتو اونقدرام فرد خودخواهی نبود و بلکه یکجورایی هم جذاب به نظر می‌رسید. ” ولی اعلیحضرت، شما چندتا اسم دارید؟ ریجیری، آنجیلو، الیو…” آیا شاهزاده لیوانتو همون کسی بود که ادعاشو میکرد؟ یا اون هم مثل پارم یه خدمتکار ساده بود که خودشو جای شاهزاده لیوانتو جا زده؟

لینک های مرتبط : –

خلاصه داستان: سیانا آسیلوند ون سیلیت شاهزاده خانومی از یک پادشاهی کوچک بود. حداقل قبل از اینکه ارتش امپراتوری به پادشاهی او حمله کند…لحظاتی قبل از اینکه ولیعهد بی رحم امپراتوری او را سر برید، سیانا فریاد زد: “لطفاً به من رحم کن!” سیانا با صدای ناامیدانش با صورت زیباش که غرق خون بود به ولیعهد التماس کرد.”من استعدادهای زیادی از قصر به دست آوردم، اگه فقط یک خدمتکار بودم، عالی نبود؟ اینجوری بود که سیانا یک خدمتکار شاگرد شد. اما در کمال تعجب، این شغل در واقع برای او مناسب است! راهرو با یک حرکت تمیز بود. وقتی خمیر را ورز می داد و می پخت، تبدیل به کلوچه های شیرین می شد. وقتی ملافه رو میشوره سفید و خوشبو میشه! او فقط به عنوان خدمتکار تمام تلاش خود را می کرد، اما خانواده امپراتوری آرام آرام قلب خود را به سیانا باز کردند. “” چایی که دم می کنید همیشه بهترین است.”” شما این لباس را درست کردید؟ واقعا زیباست””من می خوام آموزش شاهزاده را به شما بسپارم. ولی بازم ، او هرگز تصور نمی کرد که حتی قلب این مرد را نیز تسخیر کند… “” من هم همینطور هستم. “” … “” من هم نمی تونم بدون تو زندگی کنم، سیانا.” سیانا پس از شنیدن صدای دلخراش ولیعهد چشمانش را محکم بست. ببخشید اعلیحضرت من فقط می خواستم به عنوان یک خدمتکار معمولی زندگی کنم!

لینک های مرتبط : –

خلاصه داستان: ایون بیول به تنهایی در یک سوئیت زندگی می کنه، تو یه خواربار فروشی کوچیک کار میکنه که کارش هم تمومی نداره و هیچ کس رو هم برای یه رابطه عاشقانه نداره. اما وقتی با همسایه ی کناریش (یه پاپ استار) ارتباط بدی برقرار می کنه، همه چی براش برعکس میشه، با همکلاسی قدیمیش نوشیدنی میزنه ( یه طراح وبتون خوش قیافه که رو ایون بیول کراش داره) و با دوستش تصادف می کنه (کسی که اتفاقا با همون پاپ استار کار می کنه) و …