خلاصه داستان: این داستان در امپراتوری اولشتراوس واقع در قاره غربی اتفاق می افتد. در اینجا، انسان ها و شیاطین با هم در تضاد هستند و هر روز با هم می جنگند. لیدی نینیتا، نقش اول زن، تنها فرزند مارکیز است و از کودکی شخصی پاک و بی گناه بوده. علاوه بر این، او استعداد بالایی برای از بین بردن شیاطین دارد. همه منتظر دیدن تبدیل شدن او به قدیس بودند، که هر هزار سال یک بار ظاهر می شد. با این حال، به خاطر یک اتفاق عجیب، او و دیو خون خالص شاه گرگ، “جف” عاشق یکدیگر شدند.

خلاصه داستان: وندی یه گل فروشه که عشقو باور نداره ولی فقط تا وقتی که اون میاد در حالی که آمادس برای نابود کردن دیوارایی که قلب وندی رو زندانی کردن.

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : اکشن – ماوراطبیعه – پسرونه
نام انگلیسی: My Three Tyrant Brothers
نام فارسی : –
نویسنده و طراح : (Ongoo – Dai (II) (Story & Art
تعداد جلد : ؟
تعداد چپتر : ؟
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
سال انتشار : 2022
منبع: Mymonweb

خلاصه داستان: در دنیایی که همه در تلاش برای بقا هستن، آنمیرایی تنها پسری که دلش میخواد بمیره. یه روز ، یه جوخه مرگ جلو روش ظاهر میشه و بهش یه پیشنهاد میدن، اگه میخوای بمیری باید بشریت نجات بدی.

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : خیال پردازی – تاریخی – عاشقانه – زنانه
نام انگلیسی: My Three Tyrant Brothers
نام فارسی : سه برادر شرور من
نویسنده و طراح : (Ggaeguri , Jomil , KM – Eun Doo Parkha (ii) (Story & Art
تعداد جلد : ؟
تعداد چپتر : ؟
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
سال انتشار : 2021
منبع: Mymonweb

خلاصه داستان: یه برده که بر اساس روزهای هفته، به جای داشتن اسم، چهارشنبه نامیده شده، و سه برادر بزرگتر که توی ی‌روز پدیدار میشن! “بهتره که ی‌کتابخونه برای خودت بسازی.” “چرا؟ به خاطر اینکه خیلی جذابم منو دوست داری؟” “اگه بهش نیاز داری، بهم بگو. میکشمش.” “باید آروم باشه‌، کوچولو. نباید انقدر سریع باشه که فرار کنه.” من با سه برادر در عشق بزرگ شدم…ی‌رقیب ایجاد شد؟!‌ محافظت بیش از حد هیولای وانگا…بهار بالاخره به آسکانیر برگشت و شروع به شکوفه زدن کرد..

خلاصه داستان: بیرا بچه ایه که ماهیگیری، زندگی و سرگردانی با پدربزرگ دورفش رو دوست داره. یه روز پدربزرگش بهش میگه که در شمالی ترین بخش جنگل منتظرش وایسته و بعد ناپدید میشه. بیرا سال ها تو جنگل منتظر می مونه. در همین مدت، اون با یه خونواده خرس دوست میشه و از انسان ها دوری می کنه؛ دقیقا همون جوری که پدربزرگش بهش گفته. از قضا اون زندگیه تانیو رو نجات میده و بعدش هم باهاش دوست میشه. وقتی میشنوه که دوستش به یه ماموریت خطرناک رفته، جنگل رو ترک می کنه و به دنیای بیرون برمیگرده تا تانیو رو نجات بده.

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : ماجراجویی – کمدی – عاشقانه – خیال پردازی – زندگی روزمره – دخترونه
نام انگلیسی: I Was Tricked Into This Fake Marriage
نام فارسی : من فریب این ازدواج ساختگی رو خوردم
نویسنده و طراح : Bak Hedam Jade – PearJuice
تعداد جلد : 3
تعدا چپتر : 103+ 4 Side Story
وضعیت انتشار : پایان یافته
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
پخش: هفتگی
سال انتشار : 2021
منبع: infinite – OTAKUQUEEN & SILVER SEA

خلاصه داستان: لیلین افران دختر حاکم منطقه افران برای درست کردن وضعیت بقرنج خانوادش باید عنوان پدرش رو به ارث ببره اما برای اینکار اول باید ازدواج کنه اما با کی؟شاید یک ازدواج قراردادی یک ساله بتونه مشکلشو حل کنه؟پس اون به یه انجمن مخفی اطلاعات رفت تا یه شوهر قراردادی پیدا کنه اما اون بدون اینکه بدونه با یه قاتل وحشی به اسم کالید ازدواج کرد

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : کمدی – خیال پردازی – عاشقانه – دخترونه
نام انگلیسی: !Marilyn Likes Lariensa Too Much
نام فارسی : مرلین بیش از اندازه لارینسا را دوست دارد
نویسنده و طراح : Jiyesu (Hanseol-On) – Meonji Jagganim
تعداد جلد : ؟؟
تعدا چپتر : ؟؟
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
پخش: هفتگی
سال انتشار : 2021
منبع: infinite

خلاصه داستان: مرلین لونر دوست قهرمان این داستان بود “من تمام تلاشم را میکنم تا دوست خوبی باشم “من فقط سعی میکردم اون را تحت کنترل داشته باشم تا به لارینسا نزدیک نشود “من به لارینسا اهمیتی نمیدهم” “پس چرا مدام به او نزدیک میشوی؟” “اشتباه نمیکنی؟” اوضاع اشتباه پیش آمد “این تو هستی که من به آن علاقمندم،مرلین لونر”

خلاصه داستان: چه کسی می دانست که بازی من برای تفریح با دوستم در مدرسه راهنمایی طراحی شده بود بعدها تبدیل به هیولایی خواهد شد که تمام دنیا را قورت می دهد؟ تائجون که با خواهر کوچکترش زندگی سختی داشته است، تمام آنچه را که برای اجاره پس انداز کرده به خاطر کلاهبرداری از دست می دهد. در ناامیدی نفرین می کند،در حالی که به نامسان(اسم شهر فک کنم) نگاه می کند «این دنیای لعنتی! بره به جهنم!» اما روز بعد، نفرین به حقیقت پیوست! نامسان ناگهان تبدیل به یک گودال بزرگ شد که در آن گولم های انسان کش شروع به زیاد شدن میکند!! جهان به معنای واقعی کلمه به جهنم تبدیل می‌شود. اما تائجون متوجه میشه که شاید اون گولم ها همون هیولاهایی باشه که خودش طراحی کرده؟ دانشی که ققط در اختیار اوست.نجات دادن جهان یا نجات دادن خودش انتخاب با اوست.