خلاصه داستان: چوی جونگ وو رئیس شرکت آرایشی بهداشتی G که با وجود سن کمش عنوان ریاستو به دست آورده و اخلاق ترسناکی دارهدرکنار اون منشی شین سوهیون با کار هایی که رو سرش ریخته داره جون میده و چندین بار نامه ی استعفا نوشته که درخواست عجیب رئیسش زندگیش عوض میشه:«با من ازدواج کن»«اگه قبول کنم میتونم تو پول شنا کنم و اگه نکنم شرکت ورشکست میشه ولی من چجوری با این آدم زندگی کنم؟…»

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از راست به چپ
ژانر : کمدی – درام – خیال پردازی – عاشقانه – دخترونه
نام انگلیسی: I Will Politely Decline The Male Lead
نام فارسی : من مودبانه پیشنهاد رهبر مرد رو رد میکنم
نویسنده و طراح : Yehwon , Salaman
تعداد جلد : ؟
تعدا چپتر : ؟
وضعیت انتشار : –
وضعیت ترجمه : ؟؟
پخش : ؟؟
سال انتشار : 2021
منبع: webtoon_and_manhua_love

خلاصه داستان: من تو یه داستان تناسخ کردم که قهرمان مرد به من پیشنهاد میده و بعد من توسط شرور داستان اذیت میشم ولی من نمیخوام زود بمیرم چون خیلی زود قهرمان داستان سر کله اش پیدا میشه و من دور انداخته میشم پس من…..

لینک های مرتبط : وب ناول

خلاصه داستان: هر سال امپراطوری یه جشن باشکوه برگزار میکنه که همه مردم میتونن توش شرکت کنن. ایلران درحالی که حال خوبی نداره و مسته تو جشن مردی و میبینه و کارایی که نباید رو انجام میده صبح که بیدار میشه امپراطور شرور رو کنار خودش میبینه که خوابیده “من حامله ام” ایلران بچه یه ستمگرو حامله شده بود بعد از اینکه شنید امپراطور از زن ها متنفره تصمیم گرفت این حقیقتو پنهان کنه اون تا کی میتونه از واقعیت فرار کنه؟

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : اکشن – درام – خیال پردازی – ماوراطبیعه – پسرونه
نام انگلیسی: 7FATES: CHAKHO
نام فارسی : ۷ سرنوشت : چاکهو
نویسنده و طراح : (HYBE(Story & Art
تعداد جلد : ؟؟
تعداد چپتر : ؟؟
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
سال انتشار : 2022
منبع: animworld

خلاصه داستان: در شهر فاسد سین-سی، ناگهان جه‌ها در بیمارستان بیدار می‌شود و قادر نیست خاطراتش را بعد از اینکه شبی با یک مرد مرموز ملاقات کرد به یاد بیاورد. او به زودی می‌فهمد موجودات عجیبی به نام «بوم» در شهر خرابی به بار آوردند. سرنوشت ۷ پسر را کنار هم جمع می‌کند. آیا آنها قادر هستند برای همیشه به این جنگ پایان بدهند؟

خلاصه داستان: وندی یه گل فروشه که عشقو باور نداره ولی فقط تا وقتی که اون میاد در حالی که آمادس برای نابود کردن دیوارایی که قلب وندی رو زندانی کردن.

خلاصه داستان: بیرا بچه ایه که ماهیگیری، زندگی و سرگردانی با پدربزرگ دورفش رو دوست داره. یه روز پدربزرگش بهش میگه که در شمالی ترین بخش جنگل منتظرش وایسته و بعد ناپدید میشه. بیرا سال ها تو جنگل منتظر می مونه. در همین مدت، اون با یه خونواده خرس دوست میشه و از انسان ها دوری می کنه؛ دقیقا همون جوری که پدربزرگش بهش گفته. از قضا اون زندگیه تانیو رو نجات میده و بعدش هم باهاش دوست میشه. وقتی میشنوه که دوستش به یه ماموریت خطرناک رفته، جنگل رو ترک می کنه و به دنیای بیرون برمیگرده تا تانیو رو نجات بده.

خلاصه داستان: چه کسی می دانست که بازی من برای تفریح با دوستم در مدرسه راهنمایی طراحی شده بود بعدها تبدیل به هیولایی خواهد شد که تمام دنیا را قورت می دهد؟ تائجون که با خواهر کوچکترش زندگی سختی داشته است، تمام آنچه را که برای اجاره پس انداز کرده به خاطر کلاهبرداری از دست می دهد. در ناامیدی نفرین می کند،در حالی که به نامسان(اسم شهر فک کنم) نگاه می کند «این دنیای لعنتی! بره به جهنم!» اما روز بعد، نفرین به حقیقت پیوست! نامسان ناگهان تبدیل به یک گودال بزرگ شد که در آن گولم های انسان کش شروع به زیاد شدن میکند!! جهان به معنای واقعی کلمه به جهنم تبدیل می‌شود. اما تائجون متوجه میشه که شاید اون گولم ها همون هیولاهایی باشه که خودش طراحی کرده؟ دانشی که ققط در اختیار اوست.نجات دادن جهان یا نجات دادن خودش انتخاب با اوست.