خلاصه داستان: موشین ها به زمین و دریا چیره شده بودن، بعضی هاشون خوب بودن ولی بعضی هاشونم همواره به دنبال صدمه زدن به انسان ها بودن؛ تو دنیایی با همچین موجوداتی، جنگجویی با شمشیر سیاه مرموزی که در دست داشت سفر میکرد، و تمام موشین ها رو شکار می‌کرد، چه موشین های خوب چه موشین های بد

خلاصه داستان: من فرزند یک خانواده اشرافی هستم ولی قیافه من نه به پدرم رفته نه مادرم برای همین با من بد رفتار میشد آخرشم من به یک جادوگر فروخته شدم و اونقدر سختی کشیدم که تقریبا عقلم رو داشتم از دست میدادم تا اینکه اون شخص رو دیدم….

خلاصه داستان: دختری که تو سن کودکی خیلی خوبه و توجه و حسادت خیلی ها رو داره ولی این دختر یک کمبود داره اونم محبت واقعی تا اینکه یک روز با یک پسر جوان آشنا میشه و بهش عشق میورزه تا اینکه یک شب پسری که دوسش داشته این همه سال با خدمتکارش که خیلی براش مهم بود مثل یک خواهر رابطه داره ….. اون خیلی زود تغییر کرد و حالا مثل یک شرور… رفتار میکنه ولی این شرور میخواد راز هایی که نمیدونسته و کشف کنه….

خلاصه داستان: من شمشیر امپراطور خونده میشدم همه چیز خیلی خوب بود من محافظ امپراطور بودم تا اینکه یک روز یک قدیس خواستار دیدن امپراطور شد و خیلی زود امپراطور عاشقش شد و همه چیز تغییر کرد و حتی شرایط طوری شد که من رو در روز عروسی اونا یک قاتل جلوه دادن! و حالا هم قراره اعدام بشم …. منی که این همه زحمت کشیدم قراره بدون یک سوگواری برای مرگم برم…. ولی چرا توی بدن یک شخص بیدار من توی بدن یک خانواده معتبر امپراطوری بیدار شدم از این فرصت برای انتقام از کسانی که برای من پاپوش دوختند استفاده میکنم ولی چرا منم نیروی مقدس رو دارم؟ تاحالا نشده که دو نفر توی امپراطوری همزمان نیروی مقدس داشته باشند یعنی چی…..

خلاصه داستان: مردم دهکده ای توش زندگی میکنم من رو دارن قربانی میکنن یعنی به این سادگی دارم میمیرم آخه چرا…. الان افتادم تو آب دیگه نفس نمیتونم بکشم پس… دیگه آخرشه….. که ناگهان دوباره قلبم شروع به تپش کرد یعنی چی مگه من نفسم بند نیومده بود …..

خلاصه داستان: من با شاهزاده خوابیدم من دختر دوک هستم ولی روح ها ما عوض شدن نباید اینطور شه! این واکنش دختر اصلی دوک توی داستان بود ولی من که اون نیستم من قبلا این داستان رو خوندم تعویض روح ما به خاطر نفرین شاهزاده است و تنها راه حلش اینه که بهم دیگه علاقه داشته باشیم……

خلاصه داستان: ساشا پس از از دست دادن همه چیز در جنگ ، جاسوس می شود. او توسط جان ، رهبر جنگ و یک افسر دیو صفت با چهره ای شبیه یک فرشته پیدا میشه و جونش توسط این فرد نجات داده میشود ، اما …! جاسوس توسط کشور دشمن گرفتار می شود و مجبور به همکاری با کشور دشمنش می شود!

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : درام – خیال پردازی – عاشقانه – دخترونه
نام انگلیسی: The Princess Pretends to Be Crazy
نام فارسی : پرنسس تظاهر میکنه روانیه
نویسنده و طراح : Dalseul , Rohan
تعداد جلد : –
تعدا چپتر : 1
وضعیت انتشار : –
وضعیت ترجمه : متوقف دشه
پخش: –
سال انتشار : 2021
منبع: Manga_Royal – webtoon_and_manhua_love

خلاصه داستان: این یک مراسم جانشینی عجیب بود که درش قوی ترین فرد از خانواده سلطنتی جانشین تاج و تخت شد. پس از مسموم شدن،اون پنج سال به گذشته بازگشت و برای زنده ماندن در نقش یک دیوانه بازی کرد.جدی،آیا زنده موندن با ساده به نظر رسیدن ضعیف ترین کافی نبود؟ شاهزاده خانم دیوانه،بدون قدرت و پشتیبان،در شرف مرگ بود،اما یک جادوگر مشکوک ناگهان پیش او ظاهر شد. “چه کاری باید انجام بدم تا بوسه تو رو بدست بیارم؟” “یک معامله.اگه به من کمک کنی،من تو رو می بوسم.” “خوبه.من قصد ندارم اجازه بدم شما تو دست کسی غیر از من بمیرید.” احساس میکنم هنگام تلاش برای فرار از گرگ ها وارد دهن ببر شدم…اگه این معامله رو انجام بدم واقعا اشکالی نداره؟نبرد آتشین و عاشقانه ای بین زنی که با تمام وجود به سمت زندگی میره و مردی که برای مرگ زندگی میکنه.