خلاصه داستان: قبلاً همچین ملکه ای وجود نداشت! قوی ترین سلطنت در تاریخ بابل! دختر خدا و خدای جنگ آروا فنریل آستروفورتوس! پس از بازگشت از یک جنگ هفت ساله متوجه شد که اون حرومزاده ها یک دام آزار دهنده گزاشتن اونم اینکه “اعلیحضرت ، شما باید یک شوهر انتخاب کنید و نسل خانواده سلطنتی را ادامه دهید!” اون میخواست بهشون محل نده ، اما با توجه به ادامه نسل سلطنتی ، باید ازدواج کند. علاوه بر این ، اون پیشنهادهای دیوانه وار ازدواج رو از چندین شخص داشت که برای دومین بار داشتن در ازدواج با ملکه میجنگیدن. نامزدهای ازدواج که توسط گرند چمبرلین به دستورهای ویژه انتخاب شده اند! نابغه ای که جوانترین استاد آکادمی بابل در تمام تاریخ است ، یک محافظ ملی خوش بین ، ژنرال بابل و رفیق قابل اعتماد ملکه ،و قهرمان جوان دنیای سیاسی بابل ، زیباترین مرد. آروها چه کسی را انتخاب می کند؟

نوع : مانهوا  – تک قسمتی
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : خیال پردازی – تاریخی – دخترونه
نام انگلیسی:  Princess’ Doll Shop
نام فارسی : عروسک فروشی شاهزاده خانم
نویسنده و طراح : Woo Seora , Pompom Mello
تعداد جلد : –
تعدا چپتر : –
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
پخش: –
سال انتشار : 2020
منبع: Manga_Royal  – IrιSeĸαι

خلاصه داستان: درباره شاهزاده خانم زیبای امپراتوری بریزینا،کاسیا میرو دل بریزینا،شایعه میشه که یک جادوگره،اما اون فقط یک آرزوی کوچیک داره.باز کردن یک عروسک فروشی.به منظور تحقق بخشیدن به این خواسته،اون آرزوی خودشو از،امپراتور دیون یا همون برادر ناتنی اش خواستار میشه.

خلاصه داستان: کانگ هیونگ جون یه شکارچی رده F معمولی همیشه برای قدرتی که زندگیشا تغییر بده دعا میکنه. یه روز جواب دعاهاشا میگیره. [اخرین شمشیر مقدس شجاعت شمارا تحسین میکند] [استاد در سایه ها …] بسه . این خیلی زیاده.!! همه ی ٩٩٠ هزار زندگی قبلیش جلو چشماش پدیدار شد.

نوع : مانهوا
نحوه خواندن : از چپ به راست
ژانر : اکشن – درام – عاشقانه – ماوراطبیعه – پسرونه
نام انگلیسی: Memorize
نام فارسی : –
نویسنده و طراح : ( Jeongha , Ro Yu-jin (Story & Art
تعداد جلد : نامشخص
تعدا چپتر : نامشخص
وضعیت انتشار : در حال انتشار
وضعیت ترجمه : در حال ترجمه
سال انتشار : 2020
منبع: MANGALAND – Manga city

خلاصه داستان: دشت های دالان، جهانی متفاوت از جهان ما، یک روز کیم سو هیون رو میدزدن و به اون جهان میبرن، اون مرد 10 سال تو سختی و جهنم دشت های دالان زندگی کرد، ولی بالخره تونست قدرتی به دست بیاره “کد صفر” و با استفاده از اون قدرت زمان رو به وقتی برمیگردونه که برای اولین بار یه این دنیا اومده بوده، تا بتونه اشتباهات و سختی های گذشتش رو جبران کنه.

خلاصه داستان: در آینده نزدیک، جهان یک مکان ویرانگر شده است که توسط ارواح اشغال شده. کریستال های عجیب، ویروس زامبی مرگبار را، به عنوان آخرین بقایای مبارزه بشری، برای جلوگیری از عفونت و زنده ماندن، منتشر می کنند. علی رغم این همه، زندگی برای روبی جوان نسبتا صلح آمیز است، که در منطقه ایمن آمینا با پدرش زندگی می کند و یک گروه کوچکی از بازماندگان دیگر. و تغییرات زمانی اتفاق می افتد که روبی با یک یک مرد جوان سفید مو با پوست کم رنگ و بدون ضربان قلب بنام Arvan ملاقات میکند. این ملاقات باعث بوجود آمدن یک ماجراجویی به سمت حقیقت میشود

خلاصه داستان: “تا آخر عمرم با ایرن زندگی میکنم.”… چی؟”😨 گفتم ازدواج نمیکنم و بقیه عمرم رو با ایرن میگذرونم! این اشتباهه. متأسفانه، نتونستم جلوی کلودیا رو بگیرم.»🥺 تا زمانی که ایرن رو دارم، به هیچ چیز دیگه‌ای نیاز ندارم.»😳 اون سه تا مرد به هم نگاه کردن، بعدش با چشمایی عصبانی به من خیره شدن.🥲 وسواس دیوانه کننده مالکیت ولیعهد دوک خندان و در عین حال حس کینه توزی که زیر اون نگاهش پنهان کرده بود و چشمان سرد شوالیه که به استخونهای من لرزه مینداخت. انگار منو رقیب خودشون میدونستن😱. من رقیب شخصیت های اصلی شدم😭😭